
تاریخ : 02 بهمن 1398
نقوش گلیم و گبه از کجا به وجود آمد؟
شاید به راحتی از کنار هنرهای بسیار زیبایی گذر کنیم و برای بیان اوج احساس خود بگوییم چه زیباست. اما هستند کسانی که به دنبال علل این زیبایی اند، به گفتن سخنان توصیفی بسنده نمی کنند و تا علت این زیبایی و معنی این اشیاء را متوجه نشوند، راحت از آن نمی گذرند. قصه ی فرش گلیم ، گبه و زیبایی های درون آن در ربع آخر قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. در سال های 1870 تا 1880 میلادی بود که نمایشگاه هایی بین المللی در موضوعیت صنایع دستی و آثار هنری در اروپا برگزار شد، که یکی از آن ها در مورد صنایع شرقی بود که در کشور های وین، لندن و سایر کشور های اروپایی برپا گشت. کشور ایران نیز برای اولین بار با کوله باری از فرهنگ غنی خود رهسپار این نمایشگاه شد و با اینکه هنوز حرفی برای مطرح شدن اش نداشت با گنجینه ای از انواع گلیم، گبه و فرش دستباف راهی این سفر گشت. این نمایشگاه و آثارش نقطه عطفی گشت برای شناخت هنر شرق و تحلیل صنایع دستی مشرق زمین، که در نهایت به ظهور علم فرش شناسی منجر گشت. این متن در واقع برگرفته از سخنان یک پژوهشگر ایرانی است که درباره نسبت و رابطه ی میان هنر بافت گبه، گلیم و بازتاب آن در غرب است.
هدف از برگزاری این نمایشگاه
به گفته تورج ژوله نویسنده و پژوهشگر فرش که در روز سه شنبه، مصادف با تاریخ 24 ام دی ماه، سال 1392 در نمایشگاه گبه، گلیم عشایر و روستاییان ایران، سخنرانی ایراد کرد:هدف اصلی از برگزاری این نمایشگاه ها کشف داشته ها و اندوخته های مشرق زمین است، و پی بردن به گنجینه های تازیخی هنر و صنعت شرق می باشد.که در ادامه به تفصیل در مورد آثار ایرانی و شناخت آن در دنیا، صحبت خواهیم کرد.
فرش شناسی
با برگزاری نمایشگاه ها برای نمایش انواع هنرهای ایرانی به ویژه بافته های قالی و گلیم، به طور ناخوداگاه بافته های ایرانی کشف شد، و توجه بسیاری از هنرمندان و هنرشناسان غربی را جلب کرد.و آن ها وقت و نیروی خود را صرف شناخت و تحلیل آن ها کردند و از همین ایام بود که علم فرش شناسی، پا به عرصه ظهور گذاشت و در دنیای علم و هنر قد علم کرد. اولین کتاب های علمی نیز در همین قرن بود که دقیقا در اواخر قرن نوزدهم میلادی نوشته شد و امروز به خاطر این پژوهش، میدانیم که یولیوس لسینگ، از کشور آلمان، پدر علم فرش شناسی جهان است و بدون ذره ای تردید باید آلمان ها را پرچمدار علم فرش شناسی جهان دانست.
نمود فرش ایرانی
در همین ایام بود که فرش شرقی به ویژه فرش های ایرانی مورد توجه مردمان غرب قرار گرفت و در اینجا بود که فرش ایرانی راه پیشرفت خود را در دو جهت در پیش گرفت. یک راه به گروهی منتهی شد که منسوجات را فقط از جهت و نگاه فرش شناسی دنبال کردند و تاریخ آن را مورد بررسی قرار دادند. این گروه بافته های شرقی، از جمله فرش گره دار که همان قالی است و بافته های گلیمی را بررسی نمودند که دستاورد آن برای دانش نوپایه ی فرش شناسی بسیار مهم بود و نتیجه ی پژوهش این گروه، تالیف و نشر صدها کتاب علمی در حوزه ی شناخت فرش های شرقی بود. اما راه دیگر، راه گروهی بود که نتیجه ی فعالیت آن ها به کشف های جدید از فرش و بافته های شرق منتهی شد. این گروه فرش های شرقی را نه فقط به عنوان یک هنری که با دست پدید آمده، بلکه از منظر فلسفه ی طرح ها و نقوش آن مورد بررسی و تحلیل قرار دادند. آن ها فرش های ایرانی را بافته هایی یافتند که در کنار اشکال و نمادهای راز آمیزی که دارند، پر از قواعد و اصولی هستند که در قالب یک اثر هنری کنار هم جمع آمده اند. این کشف، به گونه ای توجه شان را جلب کرد که شروع کردند به نوشتن مقاله ها و کتب شگفت انگیز در مورد برخی از این بافته ها، زمانی که این کتب نشر یافت به شدت مورد توجه هنرمندان و نظریه پردازان قرار گرفت، که موثرترین اتفاقات هنری در غرب نتوانست از این تحلیل ها و کشفیات بی نصیب بماند.
نتایجی که در پی بررسی آثار ایرانی پدید آمد
در سال 1919 میلادی مدرسه ای به باهاوس در کشور آلمان در شهر ویمار تاسیس گشت، که تحت تاثیر آثار شرقی بود و اگر چه عمری 14 ساله داشت، اما تاثیری بسیار جدی در تحولات هنر و صنایع دستی معاصر داشت که، این تاثیر تا کنون ادامه دارد. کسانی که این مدرسه را تاسیس کردند اعتقاد داشتند میان صنعت و صنعتگر با هنر و هنرمند تفاوت وجود دارد، اما در این بین باید، هنر و صنعت را به هم نزدیک کرد. کاندینسکی، واندر روه و والتر گروپیوس از این جمله بودند. برای جامه ی عمل پوشاندن به این عمل، والتر گروپیوس بود که استادکاران بافنده را به مدرسه دعوت کرد تا با ایجاد همکاری بین نقاشان و بافندگان آثار جدیدی را به عرصه ی هنر وارد کند. ثمره ی کار او باعث ارتقا بافته های هنرمندان غربی شد. هنرمندان غربی، که تا به آن تاریخ جز نقش هایی از طبیعت، مهمانی های شاهانه و معاشرت های شاهزادگان چیزی دیگر برای عرضه نداشتند، به یک باره نقوشی را به شکل های هندسی، تجریدی، اشکال و فرم های گوناگون به وجود آوردند که بی شباهت به هنر بافندگان عشایر و روستاییان شرقی به ویژه ایرانیان نبود.
گبه و آرامشی که در دل آن نهفته است
در همین ایام بود که یکی از شاگردان مدرسه باهاوس، طرحی را برای دفتر کار والتر گروپیوس ارائه کرد. این طرح به دلیل اینکه قواعد آن برگرفته از قوانین طراحی گبه بود، مورد توجه قرار گرفت و آن شخص کسی نبود جز جرالد آرنت. او طرحی خشتی را که از کنار هم قرار گرفتن چهارگوشه های ساده ی هندسی و رنگارنگ به وجود آمده بود طراحی کرده بود که در همان جا و اتاق گروپیوس پهن کرد و تصویر آن در کتب مختلف چاپ شد. اما لازم به ذکر است که تا به آن تاریخ، هنرمندان غربی با گبه ها و هنر ایرانیان آشنا نبودند و تنها دلیلی که دست به طراحی چنین طرحی زده بودند این بود که گریزی به ساده گرایی بزنند که باعث شد به دنبال راهی باشند برای کشف فرم های جدید و رهایی از تکرار طرح های پیچیده ای که نقاشان غرب صدها سال در آن غرق بودند. تلاش آن ها برای پناه بودن به ساده گرایی که پایه و اساس بافت آن، دستبافته های گبه و گلیم است هنوز هم ادامه دارد و علت آن آرامش و اخلاصی است که در این زمان، ملل غرب رو به انفجار از تجمل گرایی و نو گرایی به آن احتیاج دارد. همین امر سبب شد که غرب بیش از پیش به سمت هنر های ایرانی و شرقی گرایش یافته و گلیم و گبه ی ایران به جمع آثار مجموعه داران بزرگ غربی که کارشان جمع آوری آثار شرق بود راه یابند.
گبه و گلیم یک اثر هنری از بافندگان این اثر است
با عرض تاسف گلیم و گبه دیرتر از آنچه باید، به روی دیوار موزه های جهان و گالری های هنری راه یافت، زیرا آن ها معتقد بودند که یک اثر هنری خیلی بالاتر از، اثر یک بافنده ی معمولی است. به همین دلیل گبه ها و گلیم ها را در خور قرار گیری در کنار آثار یک هنرمند نمی دانستند و به این باور داشتند که یک هنرمند، خالق یک احساسات و بروز تمایلات هنرمندانه است. در صورتی که بافندگان تنها یک نیاز روزمره شان را بافته و در معرض استفاده همگان قرار می دهند .اما خوشبختانه این تعابیر و برداشت ها امروزه کنار گذاشته شده و مشاهده کرده ایم که آثار گبه و گلیم توانسته، اذهان هنرمندان نوگرای غرب را به خود مشغول کند و امروزه گبه ها و گلیم ها، در کنار آثار هنرمندان به نام دنیا، به نمایش گذاشته می شود و طرفداران خود را دارد.
اسرار موجود در گبه و گلیم
رازی در نقوش گبه و گلیم وجود دارد که تفاوت آن را با آثار نقاشان بزرگ جهان آشکار می کند و این راز عدم استفاده از خط و نقطه در ایجاد اشکال و فرم ها و تصاویر است. در واقع این رنگ ها هستند که سطوح رنگی را ایجاد کرده و از کنار هم قرار کرفتن این رنگ ها اشکال آفریده می شوند قانون رنگ در گبه و گلیم، قانونی است که هنوز هم دنیای مدرن و جوامع غربی به آن پی نبرده اند و این امر مستلزم نگاه خاص به طبیعت اطراف است. همانگونه که بافندگان این اثر نگاهی ساده به اطراف خود دارند، و زیبایی را در طبیعت، سادگی و رنگ ها دنبال می کنند، گبه ها نیز سادگی و زیبایی نگاه آن ها را منعکس می کنند. بسیاری از نقاشان مشهور غرب، نظیر موندریان، در اوایل قرن بیستم بود که به فکر برهم زدن اشکال منحنی افتادند و پس از تجربیات گوناگون به شکل های هندسی روی آوردند. اگر چه در قوانین رنگ نیز به اصول جدیدی پی برده اند اما هیچ گاه نتوانستند دلیل جذابیت هنرمندانه ای را که در گبه و گلیم نهفته است را دریابند.
در پایان ذکر کرد: بین یک اثر هنری محض با یک محصول که شباهت بسیاری با یک اثر هنری دارد، تفاوت هایی وجود دارد. امروزه بافته هنرمندان عشایری، تبدیل به یک اثر زیبا شده است که از یک اثر هنری محض، فاصله یافته است. برای ایجاد یک اثر هنری، خواندن کتاب و آثار عشایر کافی نیست، بلکه باید رخت سفر بست و با عشایر همراه شد و زیست، هم چنین از سادگی و زیبایی نگاه آن ها بهره مند گشت و عصاره ی آن را در قالب گبه و گلیم، با نخ های رنگارنگ به تن اثر کشید. بدون درک جامعه شناسانه ی زندگی عشایری و روستایی، هر گونه قضاوت و نتیجه گیری در مورد اثار آن ها شتاب زده و پر از اشکال خواهد بود.